این هم چند حکایت دیگر از کتاب خواندنی های ادب فارسی گرد آوری علی اصغر حلبی
این هم چند حکایت دیگر از کتاب خواندنی های ادب فارسی گرد آوری علی اصغر حلبی
از این سرو صداها زیاد شنیده ام
گویند مردی بر لب رودخانه رخت می شست. ناگهان شتری را دید که به سوی او می آید. برفور تشت را واژگون کرد، و برای ترساندن شتر به تشت کوبی پرداخت. شتر گفت: برادر! بیخود به خودت زحمت مده، من شتر نقاره خانه[1] ام از این سوصداها بسیار شنیده ام![2]
از بی عقلی در مسجد می آید.
مولانا شرف الدین دامغانی بردر مسجدی می گذشت. خادم مسجد سگی را در مسجد بسته بود و می زد و سگ فریاد می کرد. مولانا در مسجد بگشاد؛ سگ بدر جست. خادم با مولانا عتاب[3] کرد. مولانا گفت: ای یار معذور دار که سگ عقل ندارد، از بی عقلی در مسجد می آید؛ ما که عقل داریم هرگز مارا در مسجد می بینید؟[4]
از جامه ی پدر... خاک می سترد!
اعرابیی، خدای به او داد دختری واو دخت را به سنت خود ننگ می شمرد
هرسال کز حیات جگر گوشه می گذشت شمع محبت دل او بیش می فسرد
روزی زخشم رفت و ز وسواس عار وننگ حکم خرد، به دست رسوم وسنن سپرد
بگرفت دست کودک معصوم و بی خبر تازنده اش به خاک کند سوی دشت برد
او گرم گور کندن، و از جامه ی پدر طفلک، به دست کوچک خود خاک می سترد[5][6]
از خر بگو.
مردی روستایی را پسر به حد مردان رسیده بود. روزی با زن گفت: اگر سختی معاش ما بپاید باید خر را فروخت و برای پسر عروسی کرد. پس از آن روز هر وقت پدر به سخنی آغاز می کرد، پسر کلام او را بریده می گفت: بابا از خر بگو!
همپایه:
امسال برای یکیمان زن بگیر، سال دیگر برای داداشم!
از خودت می ترسم!
کودکی در آغوش سیاهی می گریست. سیاه به او دل می داد که مترس من با توام. طفل گفت: من از خودت می ترسم.
از دی باز از شما دعا بود و از ما اجابت.
مولانا قطب الدین شیرازی[7] را عارضه ای روی نمود. مسهلی بخورد. مولانا شمس الدین عمیدی به عیادت او رفت. گفت: چون شنیدم که دیروز مسهل خورده بودی، از دیروز به دعا مشغول بودم. گفت آری از دیروز از شما دعا بود و از ما اجابت![8]
[1] نقاره خانه naqare xane: جایی واقع در بلندی که از آن هرصبح(پیش از برآمدن خورشید) و هر شام (پس از غروب آفتاب) دهل و کوس و کرنا و نقاره و غیره نوازند. (فرهنگ فارسی، دکتر معین).
[2] راغب اصفهانی، محاضرات،ج3،ص311.
[3] عتاب : سرزنش کردن (فرهنگ فارسی، دکتر معین).
[4] عبید زاکانی ، دلگشا ، ص119.
[5] ستردن: زدودن، پاک کردن (فرهنگ فارسی، دکتر معین).
[6] باستانی پاریزی، نای هفت بند، ص111.
[7] فطب الدین محمود ابن مسعود شیرازی (درگذشت 710-16 ه.ق.) دانشمند معروف روزگار ایلخانان مغول، و شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی.
[8] عبید زاکانی ، دلگشاف ص124.